22 ـ سال نو فرا مي رسد

ساخت وبلاگ

با اين آشفتگيها كه در جهانست ، و با اين جنگها و خونريزيها كه در شرق و غرب درگرفته ، ناگزير است كه با سختيهايي دچار خواهيم بود. و سال ديگر در چنين روزي اگر پشت سر برگرديم و نگاهي كنيم خواهيم ديد يكسال پررنجي را گذرانيده ايم و هيچ نتيجه اي در دست نداريم. ولي اگر به نيكيها كوشيم نتيجه اي را در دست خواهيم داشت و از رنج كشي چندان افسوس نخواهيم خورد ، و اين يك ماية سرفرازي براي ما خواهد بود كه در چنان هنگام پرآشوبي به پيشرفت پرداخته چند گامي را بجلو برداشته ايم. من بجاي « شادباش» اين پيام را ميفرستم.

 

بدانيد اي ايرانيان ، ما بديم كه از جهان بدي مي بينيم. در اين دستگاه جدايي ميان اين و آن نيست. خدا يكدسته را براي زبردستي و يكدسته را براي زيردستي نيآفريده. اين نتيجة حال و كار خود توده است كه گرفتار گرديده.

 

بياييد در اين يكسال بنيكي كوشيم و چند گامي در اين راه پيش رويم. بياييد از راهش بچارة دردها كوشيم.

 

خواهيد گفت : نيكي چيست؟.. مي گويم : نيكي در اينجا نخست دانستن حقايق زندگاني و دوم دست بهم دادن و در راه آنها تلاش بكار بردنست.

 

درد بزرگ ايرانيان ندانستن حقايق زندگانيست. چون حقايق را نميدانند از هم پراكنده اند ، در كارها سستند ، بكشور خود علاقه كم دارند ، در برابر حوادث تنها بگله و ناله بس ميكنند و در كوشش به تقليدهاي صوري كه از اروپائيان مينمايند اميد مي بندند ، هر كسي خود را راهنما ميشمارد ، هر كسي پيشنهادها ميكند. اينها همه نفهميدن معني زندگانيست.

 

نمي گويم : دردهاي ديگري نيست ، دردهاي ديگر فراوان است. ولي پاية جملگي اين ، ناآشنايي بحقايق است.

 

من مي گويم : بياييد اين يكسال را بياد گرفتن حقايق زندگاني كوشيم ، بياييد يكرشته قواعدي را براي زندگاني بگفتگو گزاريم ، و نيك بدانيم ، و در پيرامون آنها يكدل و يكزبان باشيم. اين باشد گام هايي كه در اين يكسال پرشور تاريخي بسوي پيش برداريم.

 

من ميدانم بسياري از اين سخن من خواهند رنجيد ، و اينكه مي گويم نميدانند و نمي شناسند بغرور آنها خواهد برخورد. ولي حقيقت از ميان نخواهد رفت. دوباره ميگويم : اين توده راه زندگاني را گم كرده. اين مردم حقايق زندگاني را نميدانند. دوباره درخواست ميكنم : بياييد اين يكسال را بباز كردن يك راهي بكوشيم.

 

آنانكه بخود مغرورند و اين گفته هاي ما بآنان سنگين مي افتد بركنار مانند. روي سخن ما بآن كسانيست كه از غرور دورند و گرفتاري اين توده را ديده و دل پر از درد ميدارند. باين غيرتمندان است كه پيام ميفرستم ، از آنانست كه چشم همراهي ميداريم.

(پرچم روزانه شمارة 50 سال يكم آدينه 29 اسفند ماه 1320)

 

 كيفر بدكرداران را بايد خود توده دهد

 

كساني مي گويند : افسراني كه از جنگ گريخته بودند و شما نكوهشها نوشتيد چه نتيجه داد؟!.. دولت چه ترتيب اثري كرد؟!.. ميگويم شگفت از شماست كه همه چيز را از دولت ميخواهيد؟!.. يك دولتي كه با صد گرفتاري بروي كار ميآيد شما ميخواهيد خشم يا خشنودي توده را نيز او اظهار كند.

 

همين خود اشتباهي از شماست. دولت گرفتاريها و سرگرميهاي بسيار دارد و شما مي بينيد كه داستان شهريورماه همچنان سربسته مانده و تاكنون در پيرامون آن پرسشي يا بازخواستي از كسي نشده.

 

بگزاريد آن بماند و كسانيكه خيانت آشكار كرده اند شما آنها را بد بدانيد ، در همه جا بديهاشان بگوييد ، در خيابان سلام ندهيد و سلامشان نگيريد. در نشست ها اگر ديديد پستيهاشان برخشان كشيد. اينها كيفريست كه بايد از سوي توده به پست نهادان و خائنان داده شود.

 

اينكه ما در پرچم ياد آنها كرديم و خيانتهاشان نوشتيم نخست خود آن نوشتن يك كيفريست. اينكه نام يك سرلشكري يا سرتيپي يا سرهنگي در روزنامه بزشتي برده شود و خائن خوانده گردد و او پاسخي نتواند همين خود كيفري ميباشد.

 

دوم خواست ما اين بود كه مردم بدانند و آنان را خوار دارند و بي احترامي نمايند. ما بيش از همه هوشيار گردانيدن توده را ميخواهيم. توده بايد در هركاري خشم يا خشنودي خود را اظهار دارد.

 

يكي از آشنايان بنزد من آمده ميگويد : شما چرا از سرلشكر معيني نام نبرديد؟!. گفتم : داستان او را نميدانم. من در پشت سر پيشآمد شهريور ماه بسفر شيراز و بوشهر رفتم و اينست از بسيار داستانها ناآگاهم. گفت : اين سرلشكر كار زيردريايي كرده. زيرا همينكه غايله رخ داد ناگهان از ارومي ناپديد گرديده فردا از ملاير سر درآورده. دسته هاي زيردست اين سرلشكر است كه پس از گريختن فرمانده چون خود را بي سرپرست يافته اند بتركيه پناهيده اند.

 

گفتم : من اينرا نشنيده بودم و راستي را داستان شگفتي است. بايد در پرچم اينرا هم بنويسيم. بايد اين نام را هم بر آن « فهرست» سياه بيفزاييم. گناههاي اينها كوچك نيست. اينان بيست سال در اين كشور بنام سرهنگ و سرتيپ و سرلشكر حقوقهاي گزاف گرفته ، و از اتومبيلهاي دولتي سوار شده، و رختهاي گرانبها پوشيده ، و هميشه دسته هايي را در زير دست داشته بودند ـ اينها براي آن بود كه روزي بيايند و اينان جانفشاني كنند و بنگهداري كشور كوشند. كنون چنان روزي رسيده و هريك از اينها باندازة يك تابين يا يك فرد عادي ، مردي و دليري از خود نشان نداده اند. گذشته از آنكه خود گريخته اند زيردستان را بي سرپرست گزارده اند تفنگ و افزار باشرار داده اند ، چنانكه نوشته ايم برخي از ايشان پستنهادانه دزدي هم كرده اند.

 

اينها نه گناهانيست كه چشم پوشي شود. دولت اگر محظوري دارد و پيشآمدهاي شهريورماه را سربسته ميگزارد بگزارد ، خود مردم كه محظوري ندارند اينان را گناهكار و روسياه شناسند و از هر احترامي بآنان خودداري نمايند. بلكه اگر وظيفه شناسي درميانست بايد خويشان و كسان آنان هم اين رفتار را بكنند.

 

ليكن در اينجا دو نكته هست كه بايد رعايت شود : يكي آنكه اين داستانها خوب روشن گردد و هر كسي كه آگاهيهاي درستتري دارد بنويسد و براي ما بفرستد. زيرا ما از زبانها چيزهايي مي شنويم و بهتر است روشنتر از اين بدانيم. بهتر است قضايا با جزئيات آن در روزنامه نوشته شود كه مردم بهتر داوري كنند. اينست ما خواستاريم كه هركسيكه در اين پيش آمدها بوده و داستان را از نزديك تماشا كرده دانسته هاي خود را بنويسد و براي ما بفرستد كه اگر خواست بنام خود او وگرنه بنام يك نام ديگري در روزنامه بچاپ رسانيم.

 

همچنين اگر يكي از خود آن افسران پيشآمد را بنويسد و مقصودش اين باشد كه حقايق را بگويد و از خود دفاع كند ما از چاپ نوشته او باز نخواهيم ايستاد.

 

نكتة ديگر آنكه ما بآن افسران بفهمانيم كه اين نوشتنها و بدگوييها بنام دشمني شخصي نيست ، از راه رشك بمقام شما نميباشد.

 

نويسندة اين گفتارها با هيچ يكي را سرلشكر محتشمي و سرلشكر مطبوعي و سرلشكر معيني و سرتيپ قهرماني و سرتيپ پوريا آشنايي ندارد و يكبار هم باشد آنانرا نديده. از آنسوي كسيكه در آرزوي افسري باشد نيست. اين كينه و دشمني نتيجة آن كردار زشتي است كه درشهريور ماه از شما سرزده ، و مي بينيد كه ما نه تنها شما را دنبال ميكنيم از ديگران نيز نام ميبريم.

 

از آقاي علي اصغر اعتصام فرماندار مراغه تاكنون چند بار نام برده ايم. رئيس شهرباني آنشهر را بارها ياد كرده ايم. در شمارة گذشته در يك گفتاري نام آقاي اردلان ( استاندار تبريز در شهريور ) آورده شد و ما تاكنون ندانسته بوديم كه اين آزاديخواه كهن نيز از گريزندگان است. نميدانستيم اين مرد هفتادساله نيز از مرگ ترسيده و روز سختي از وظيفه و مردمي و همه چيز چشم پوشيده و از تبريز رو بگريز آورده. نميدانستيم كه اينمرد بي ارزش كه از آغاز جوانيش هميشه در كارهاي دولتي بوده و تاكنون صد برابر بهاي خود را از كيسة اين توده دريافت داشته روز آزمايش از جانفشاني گردن كشيده و يكشهر بزرگي را كه بنگهداري او سپرده شده بود گزارده و خود از ميان بيرون رفته. نميدانستيم اين مرد خوشنام كه در تبريز هر كه را ميديده ميهن پرستي را پيش ميكشيده و با اصرار و پافشاري بنام باشگاه پول ميگرفته خود كمترين عقيده را بميهن پرستي نداشته و در برابر اندك ترسي گزارده و گريخته ، اين بدتر كه همان مرد گريزنده را همينكه بتهران رسيده براي بيكار نماندن به اسپهان فرستاده اند كه دانسته نيست از آنجا كي خواهد گريخت؟!

 

 

بهرحال شما مي بينيد كه ما از همگي نام ميبريم و همين دليل است كه مقصود دشمني شخصي نيست. اينست ميخواهيم بشما يك پيشنهادي كنيم و آن اينكه بخود جسارت داده بگناه خود خَستوان [= معترف] گرديد و آنگاه بجبران كوشيد. نميدانم راه جبران چه باشد ، خودتان بينديشيد كه از چه راه جبران توانيد كرد و از چه راه اين لكة ننگ را از دامن خود و خاندانتان پاك توانيد كرد.

 

آيا ميتوانيد از داراييهاي گزافي كه برخي از شماها گرد آورده ايد چشم بپوشيد و آنرا در يكراه نيكي بسود توده بكار بريد؟.. ميتوانيد سركوب اشرار يك بخشي از كشور را بعهده گيريد و داوطلبانه و جانبازانه بچنان كاري شتابيد؟.. بهرحال يكچنين راهي نيز بروي شما باز است و ميتوانيد خود را از اين ننگ رها گردانيد.

(پرچم روزانه شمارة 51 سال يكم پنجشنبه 6 فروردين 1321)


 با بدنهادان دشمني نماييد

 

در شمارة ديروز پرچم شرحي از حال آذربايجان نوشتيم و اينك ميخواهيم باز در آن زمينه چند سخني نويسيم :

 

چنانكه ميشنويم ماجراجويان كه در تبريز و ارومي و ديگر جاها حزب ميسازند و يا دسته بسته بآدمكشي مي پردازند ، چنين وا مينمايند كه افسران سپاهي و كاركنان سياسي شوروي پشتيباني بآنان دارند و باين آوازة دروغ كار خود را پيش ميبرند.

 

در نتيجة همين نسبت است كه كاركنان دولت شوروي بارها بصدد تكذيب آمده و اين نسبت را از خود رد كرده اند.

 

ما ميخواهيم بكاركنان دولتي ايران در آذربايجان و همچنين بمردم آنجا بگوييم كه گذشته از آنكه كاركنان دولت شوروي چنان نسبتي را تكذيب ميكنند و اين تكذيب داراي همه گونه اعتبار ميباشد اساساً ما با دولت شوروي پيماني داريم و آن پيمان باستواري خود برجاست.

 

در شهريور ماه كه دو دولت بخاك ما درآمدند و آن حوادث رخ داد ، خود آنان در همه جا آگهي پراكندند كه درآمدنشان بايران از روي دشمني نيست و بيش از اين مقصودي ندارند كه از وضع جغرافيايي كشور ما استفادة جنگي كنند و سپس خود آنان پيماني پيشنهاد كردند كه چند هفته در مجلس بگفتگو گزارده شد و پذيرفته گرديده و در آن پيمان تصريح گرديده كه اين بودن سپاه انگليس و روس در ايران اشغال نظامي نيست و هيچگونه مزاحمتي با قواي تأمينيه نخواهد داشت و هيچگونه دخالتي در كارهاي دروني ايران نخواهد نمود.

 

در نتيجة آن اظهار دوستي كه نمودند و اين پيماني كه بستند ما نيز با آنان رفتار دوستانه مينماييم و در اين هنگام كه سراسر جهان در جوش و خروشست و هر توده اي از بزرگ و كوچك از سرنوشت آيندة خود گفتگوها و جستجوها ميكنند ما با يك آرامش و خاموشي روز ميگزاريم و بلكه بجلوگيري از احساسات جوانان و ديگران ميكوشيم. و باطمينان اينكه همسايگان استقلال كشور ما را در پيماني كه بسته اند تصريح نموده و البته آنرا محترم ميشمارند از تشويش خودداري نموده يك جمله در روزنامه هامان شكايت نمي نويسيم.

 

تاكنون بارها راديوهاي محور سخن از دخالت كاركنان شوروي در آذربايجان راندند و راديوها و روزنامه هاي روسي و انگليسي بتكذيب پرداختند و در هر فرصتي از اشاره باستواري مواد پيمان خودداري ننمودند.

 

كوتاه مطلب : آنچه نبايد ترتيب اثري كرد اينست كه كاركنان دولت شوروي از اشرار و ماجراجويان پشتيباني نمايند. اين چيزيست كه هيچگاه نبايد پذيرفت و هيچگاه برو نبايد آورد.

 

ما بايد گناه را از خود آن اشرار و ماجراجويان بدانيم. بايد آنها را بپست نهادي بشناسيم و از نفرت و بيزاري باز نايستيم. بايد فراموش نكنيم كه در چنين هنگامي كه ميبايست همه هوسها را كنار گزارند و همه كينه ها از ياد برند و همگي از دور نزديك دست بهم داده امنيت و آرامش را نگاه دارند و همدستي و يگانگي نشان دهند ، يك دسته بدنهاداني فرصت يافتند و ببهانه هائي دم از تفرقه زدند و با يك خيالهاي خائنانه اي حزبها ساختند و بدستاويز مسلك دسته هاي تاراجگري و آدمكشي بروستاها فرستادند.

 

بايد فراموش نكنيم كه در تودة ما چنين بدنهاداني بسيارند. فراموش نكنيم كه تاراجگران كرد همينكه فرصت يافتند از كشتار و يغما پرهيز نميكنند. فراموش نكنيم كه آسوريان در رضائيه هميشه ماية دردسري براي ما فراهم مي كنند. فراموش نكنيم كه يك دسته هوسمنداني در تودة ما يافت شده اند كه اگر يك رضاشاهي برخاست و مشتي گره كرد پستنهادانه خاموشي مي گزينند و باين گوشه و بآن گوشه ميخزند و اگر آزادي داده شد اينزمان در لجام گسيختگي اندازه نمي شناسند و بنام خودنمايي و هوسبازي پشت پا باستقلال كشور نيز ميزنند.

 

اينها از آلودگيهاي خود توده است. ما بايد در انديشة چاره باين آلودگيها باشيم. بايد اين نامردان را دشمنان خود دانسته سزاي خائنان بايشان دهيم. بايد نگوييم از ما هستند. نگوييم خويشان يا دوستان ما ميباشند. نگوييم نام ايرانگيري براي خود دارند. بايد فريب آزاديخواهي و مسلكداري كه از خود مينمايند نخوريم.

 

بيشرمي نگريد : اشرار را برمي انگيزند كه بروستاها روند و مردان و زنان بيگناه را بكشند ، و چون نيروي نظامي از چگونگي آگاه ميگردد و بسراغشان ميرود و دستگيرشان ميسازد اينزمان بدادخواهي ميپردازند و تلگراف ميفرستند كه قواي دولت « چون فاشيستهاي خونخوار» بفلان ديه ريختند و چنين كردند و چنان كردند. با اين جمله ميخواهند خود را آزاديخواه بجلوه دهند و در ضمن دعوي انتساب بدولت شوروي نمايند. اينست شيوة كاري كه براي بدنهادي هاي خود انديشيده اند.

 

بدنهادان بنام هواداري از رنجبران ريشة رنجبران را ميكنند. آدمكشان و تاراجگران را هوادار رنجبران مي خوانند و سپاهيان دولتي را كه براي نشر امنيت رفته اند ، « فاشيستهاي خونخوار» نام ميدهند. اينست نمونة وارونه گوييهاي آنان.

 

دوباره ميگويم بايد اينان را دشمن گرفت. بايد از نفرت و بيزاري باز نايستاد. اين نتيجة سست گيري مردم است كه يكمشت هوسمندان خيانتكار گستاخ گرديده اند.

 

ما ميشنويم دسته هايي از تبريز و ديگر جاها مي كوچند. اينكار بسيار غلط است. كوچيدن براي چيست؟!.. مگر ميخواهيد از سرزمين خود دست برداريد؟!. مگر ميخواهيد آنرا باشرار واگزاريد؟!.. و آنگاه بكجا مي كوچيد؟!.. مگر در شهرهاي ديگر از آن بدنهادان نيستند؟!.. مگر گمان آشفتگي بهمه جا نميرود؟!..

 

اين جز نتيجة سست نهادي و ناشايستگي نيست. هرگز نبايد كوچيد. هرگز نبايد از شهر خود چشم پوشيد. چرا آن نميكنيد كه مردانه دست بهم دهيد و يكدستة نيرومندي باشيد و در برابر اشرار ايستادگي نشان دهيد؟!.. چرا آن نميكنيد كه يك توده اي گرديده و از كاركنان دولت كه بكندن ريشة اشرار مي كوشند پشتيباني بنماييد.

 

بدانيد اي آذربايجانيان : وظيفه ناشناسي و خيانت بكشور راههاي بسياري دارد و در اين هنگام يكي از آنها كوچيدن و شهر را به اشرار و ماجراجويان باز گزاردنست.

 

ميدانم خواهيد گفت : از دست ما كاري برنميآيد. ميگويم : تا بدينسان پراكنده ايد البته هيچ كاري از دستتان نخواهد آمد. ولي اگر آزادگي نماييد و مردانه بيكراه درآييد و يكدستة آبرومندي باشيد در آنحال خواهيد توانست باشرار فيروز درآييد و هر آرزويي كه داريد بانجام رسانيد.

(پرچم روزانه شمارة 52 سال يكم آدينه 7 فروردين ماه 1321)

احمد كسروي...
ما را در سایت احمد كسروي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا فرهيزش kasravi بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1391 ساعت: 13:14