25 ـ در پيرامون خواربار

ساخت وبلاگ

اگر روزي يك راديويي يك خبر دروغي منتشركند (مثلاً منتشر كند كه تركيه وارد جنگ شده بآلمان يا بانگليس آگهي جنگ فرستاده) همانروز خواهيد ديد در بازار جنب و جوشي هست تلفنها بكار افتاده ، دلالها به تكاپو درآمده ، نرخها بالا ميرود. اين تكان نخست در بازار پيدا شده سپس بسقط فروشها و خرازي فروشها و بزازها و ديگران ميرسد.

 

بابا چه شده؟. چه خبر است؟.

 

تركيه وارد جنگ گرديده!

 

گرديده باشد ، بشما چه!. ما از تركيه چه وارد ميكرديم كه بريده شود. آنگاه بروغن و برنج و خواربار چه ربط دارد؟! مگر اينها از تركيه ميآمد؟!.

 

اين را مثل آوردم. كارهايشان هم از اين قبيل است ، يكدسته آزمندان تيره درون كه همة هوش و حواس خود را به نفع پرستي متوجه گردانيده اند هر پيشامدي را بي آنكه معناي درستش را بفهمند دستاويزي براي خود ميگيرند.

 

ما در شمارة ديگر موضوع پخش اسكناس را شرح خواهيم كرد. هيچگاه معناي آن چنين نيست كه اينها مي فهمند و هيچگاه تماس باعتبار بانك ندارد. ولي فرض كنيم كه فهم اينها درست است. در آن صورت اين يك زيانيست كه بهمة مردم كشور ميخورد و هر كس از آن نتيجه ميبرد. ديگر چه معني دارد كه يك دستة كوچك هزار يا دو هزار تني در انديشه باشند كه با افزودن بنرخ كالاها زيان خود را جبران كنند.. آيا اينها تا اين اندازه عزيز و گراميند كه تنها آنها منظور باشند و ديگران هرچه بادا باد!..

 

ما نميدانيم دولت چه انديشيده. از چه راه از اينها جلوگيري خواهد كرد؟!.. دولت بايد در انديشة مردم باشد. بايد فراموش نكند كه اين خود فشار بسيار سختي بخاندانهاست.

 

ما يك راه چاره اي را پيشنهاد ميكنيم. كساني كه اختيار بازار را در دست گرفته اند و اين فشارها را بخاندانها وارد مي آورند بدو طبقه اند : يكي بازرگانان حجره نشين و ديگري دكانداران و مغازه داران ( از سقط فروش و خرازي فروش و بزاز و مانند اينها )

 

آنچه حجره نشينانند چنانكه در سرمقالة امروزي پرچم شرح داديم اينان مفتخوارند و داراييشان از راه نامشروع گرد آمده.

 

يك كالايي را يك كارخانه اي پديد آورده (مثلاً پارچه هايي بافته) و بايد خاندانهايي آنها را بكار برند (رخت دوزند و بتن كنند). در ميانه اينها چكاره اند؟!..

 

بايد اينها را از ميان برداشت. بايد ميانة پديد آورنده و بكار برنده بيش از يكدست ميانجي نباشد. بلكه گاهي بآن يكدست نيز نياز نيست.

 

نيك انديشيد فلان حاجي كه در حجره اش نشسته چكاري را براي اين توده انجام ميدهد؟! چه شركتي در تهية لوازم زندگاني دارد؟!.. افزار كار اينان [جز] يك تلفني در ديوار ، و چند دفتري بروي ميز و يكدلي پر از آز نيست. با اين افزارها چكاري از كارهاي زندگاني را انجام ميدهند؟!.. ميريسند؟!.. مي بافند؟!.. مي دوزند؟!.. ميسازند؟!.. مي كارند؟!.. يا چه كار ديگري ميكنند؟!..

 

اينها جز ماية اختلالي در زندگاني نيستند. نتيجة بودن اينها آنست كه يك كالايي كه از كارخانه مثلاً بده ريال بيرون آمده بصد ريال بدست خاندانها ميرسد كه در ميانه نود ريال بكيسة اين مفتخواران ميريزد.

 

اينان در اين چند سال پولها اندوخته اند ، خانه هاي باشكوه ساخته اند ، اتومبيلهاي شيك خريده اند ، انبارها زيرزمين آكنده اند. خاندانها را به بي چيزي انداخته براي خود دارايي اندوخته اند. آن اتومبيلهاي شيك و باشكوه كه در نزديكيهاي بازار بصف مي ايستند مال اين مفت خوارانست.

 

مقصود آنكه در زندگاني باين دسته هيچ نيازي نيست و كنونكه كار باينجا كشيده دولت كالاهايي را كه در دست آنهاست بهمان قيمتي كه از اروپا و يا از هرجاي ديگري وارد شده (با يك نفع متناسبي) از دستشان گيرد و براي نيازمندان در معرض فروش بگزارد.

 

ما هوادار دخالت دولت در كارهاي زندگاني نيستيم و اين را سودمند نميدانيم. ولي امروز در اين هنگام زمان ، و با اين رفتاريكه از آنان ديده ميشود جز اين چاره اي نيست. اكنون كه دولت ناگزير گرديده در كار خواربار و لوازم زندگاني دخالت كند آنرا تكميل گرداند. دوباره ميگويم امروز جز اين چاره اي نيست.

 

دستة ديگر دكانداران و مغازه دارانند. اينها نيز پيروي از حجره نشينان دارند و همينكه يك بهانه اي پيدا شد به نرخها مي افزايند. چارة اينها نيز دخالت دولت است.

 

آن ميدانهاي خواربار فروشي شهر بسيار خوبست بايد آنها را بيشتر و بزرگتر گردانيد و همه نوع خواربار را در آنها فروخت.

 

دربارة خواروبار يك خيانت ديگر از كسانيست كه بيش از حد لزوم ميخرند و در خانه هاي خود ذخيره ميكنند. اين عادت هم در اين چند سال در ايرانيان پيدا شده.

 

اين كار را اگر در مواقع عادي ميكردند زيان چنداني نداشت. گفتگو اينجاست كه در موقع عادي نميكنند همينكه يك خطري پيدا ميشود يا يك عنواني بدست بازاريان افتاده نرخها را بالا ميبرند آن هنگامست يكدستة بزرگي بانديشة ذخيره كردن مي افتند و رو ببازار آورده بهر بهايي كه پيدا كردند ميخرند.

 

در پيشامد شهريورماه ديده شد توانگران حتي شيريني هاي دكانهاي قنادي را به بهاي گراني خريدند و بردند و همة آنها را تهي گردانيدند. امروز هم كه ببهانة انتشار اسكناس نرخها بالا رفته و يك هياهويي پيدا شده كسان بسياري همان كار را ميكنند.

 

اين رفتار از چند جهت خطاست : نخست اين يك كار بيجهت و بيهوده ايست. زيرا امروز ترس دربارة خواروبار نيست. يك حادثه اي كه موجب نگراني باشد رخ نداده. اگر ترس از آنست كه گرانتر گردد همين رفتار خود گراني را بيشتر خواهد گردانيد. بازرگانان آزمند همينكه ديدند مردم رو آورده با يك حرصي ميخرند نرخ را بيشتر بالا خواهند برد. اگر بحال خود بگذارند ، بلكه برعكس رفتار امروزي ، اگر تا چندي از خريدن دست نگهدارند همين يك اندازه جلوگيري از بالا رفتن نرخها خواهد كرد.

 

دوم اين رفتار دليل سست بودن رابطة مليت است. اين كسان تنها در انديشة خود هستند و ديگران را فراموش كرده اند و اينست مبادرت بذخيره ميكنند و هيچ نميگويند : گرفتم كه من ذخيره كردم و خود را آسوده گردانيدم چارة خاندانهاي كمچيز چيست؟!.. تهيدستان چكار بايد كنند؟!.. اينان نميدانند كه زندگاني را بايد بهمدستي و همراهي ديگران پيش برد. بخصوص در اين هنگام آشفتگي جهان كه سختيها و خطرهاي بسياري ما را تهديد ميكند و اين با نيروي همدستي و همراهيست كه خواهيم توانست با آنها مقاومت نماييم و نيروهاي فردي تاب مقاومت را ندارد.

 

بهرحال اين موضوع ذخيره بسيار بيجاست. زيرا نتيجة معكوس دارد و خود باعث فزوني كميهاست.

 

در چنين مواقع بايد بچاره هاي همگاني پرداخت. بايد هر دسته اي ، هر گروهي باهم متحد گردند و اگر توانستند يك شركتي براي تهية خواربار خودشان تشكيل دهند و يا اگر يك پيشنهادي بدولت بنظر ميرسد پس از شور و انديشه اين را يادآوري كنند. در چنين موقع آنچه كه گرة كار را خواهد گشود دست بهم دادن و در انديشة همگي بودنست ... اين اقدامهاي حريصانة شخصي جز آنكه گره را سخت تر گرداند نتيجه اي ندارد.

(پرچم روزانه شماره هاي 58 و60 سال يكم ، آدينه 14 و دوشنبه 17 فروردين ماه 1321)

 

در پيرامون 700000000 ريال اسكناس

 

چنانكه خوانندگان ميدانند اخيراً دولت قانوني بمجلس پيشنهاد كرد كه بموجب آن مجلس ببانك ملي اجازه داد كه هفتصدمليون اسكناس تازه نشر كند (و در اختيار دولت بگزارد) و اين قانون ، بلكه گفتگوي آن ، باعث بالا رفتن نرخها گرديد.

 

من در اين زمينه گفتگو ميكنم. ميخواهم بدانيم چه رابطه اي درميان نشر اسكناس با گراني خواربار ميباشد؟! اگر دولت اسكناس نشر كرده چه ربط دارد كه روغن گران شود ، نرخ برنج بالا رود ، هر كالايي بقيمت افزايد؟!. ميخواهيم اينرا بدانيم .

 

اگر بقانوني كه در چهار ماده از مجلس گذشته دقت كنيم در واقع دولت اين مبلغ را از بانك ملي وام گرفته و در هجده ماه تصفيه خواهد كرد. اينموضوع چه ارتباطي با گراني كالاها دارد؟!..

 

چون مي پرسيم كساني با يك جملة مبهمي پاسخ داده ميگويند : " هرچيزي چون فراوان شد قيمتش كم ميشود". ولي اين پاسخ در اينجا بيمعني است. زيرا آن در كالاهاست كه چون فراوان باشد فروشندگان از ترس آنكه بر سرشان نماند قيمت را كمتر ميكنند و ميفروشند.

 

ليكن در اسكناس يا پول چنين چيزي نيست. اسكناس يا پول را كسي نخواهد فروخت ، و بر سر كسي ، نخواهد ماند. دولت باين اسكناسها نياز پيدا كرده و بعنوان وام ميخواهد و البته بيش از اندازة نيازمندي خود خرج نخواهد كرد. بهرحال گمان اينكه اسكناس خريداري پيدا نكند و بر سر دولت يا بانك بماند هرگز درميان نيست. پس اين پاسخ ناانديشيده و خامست.

 

يكدستة ديگري چنين ميگويند : " چون اسكناس بيشتر از اندازة اعتبار بانك ملي ميشود مردم ديگر اعتماد ندارند و اينست ميخواهند پولهاي خود را تبديل بكالا كنند. اينست قيمت كالاها بالا رفته".

 

ميگوييم : اين انديشه غلط است. زيرا در خود قانوني كه بمجلس پيشنهاد شده محل اعتباري براي اين مبلغ اسكناس نشان داده شده (جواهرات دولتي). از اين گذشته آقاي وزير دارايي در گفتگو با دارندگان روزنامه ها توضيح دادند كه مطابق قانون بانك زر موجودي بانك ملي هر مثقالي ( از زر ناب تمام عيار) 62 ريال قيمت شده در حاليكه اگر قيمت امروزي زر ناب را در نظر بگيريم ميزان اعتبار بانك ملي دو برابر بالاتر از آنست كه محسوب ميشود.

 

پس از همة آنها اين وجه را دولت قرض ميگيرد كه پس از هجده ماه باز گرداند. آيا يك دولتي اين اندازه اعتبار ندارد؟!.. دولت ايران نه وامدار و ورشكست است و نه با دولتي در جنگ مي باشد كه اعتبار خود را از دست دهد.

 

روزي بود كه دولت ايران قرضهاي گزافي داشت و گمرگهاي شمال و جنوبش در گرو بودند و طلبكاران بالا سرش ايستاده هميشه سخت گيري ميكردند. ولي امروز خوشبختانه چنان نيست و دولت نه تنها بدهي ندارد يك بودجة عايدات كافي دارد. و آنگاه دولت توضيح ميدهد كه اين وجه را نه براي پركردن كسر بودجه بلكه براي انجام يكرشته معاملاتي كه از خود كشور و از خارجه بعهده گرفته است ميخواهد. در قانون هم اين نكته قيد كرديده كه « چهارصد مليون بمصرف مساعده هاي خارجي و سيصد مليون براي خريد اجناس انحصاري» تخصيص يابد.

 

آيا اين معاملات دروغست؟!.. آيا دولت آن معاملات را نميكند؟!.. قند و شكر نميخرد؟!.. لاستيك وارد نميكند؟!.. هزار تن كاغذ حمل نگرديده؟!.. آيا خود اين معاملات يك اعتباري براي دولت نيست؟!.. مقصودم دفاع از دولت نيست. دولت خودش از خودش دفاع كند. من دلم بمردم ميسوزد و ميخواهم بگويم هيچ موجبي براي بالا رفتن نرخها نيست. اساس قضيه همانست كه گفته ايم : يكدسته آزمندان بي انصاف رشتة اختيار بازار را بدست گرفته اند از هر پيشامدي فرصت جسته نرخها را بالا ميبرند.

 

اين بي انصافي را ميكنند و آنوقت بفلسفه بافي ميپردازند و اين بهانه را بميان ميآورند. ما مقصودمان جلوگيري از بهانه هاي آنهاست.

 

من ميگويم : گرفتم كه دولت يك خطايي كرده و اين كار او باعث است كه اعتبار اسكناس كمتر شود ، بايد زبان باز كرد ايراد گرفت و زيان اين كار را روشن گردانيد. بايد از نمايندگاني كه باين قانون رأي داده اند بازخواست نمود. نه اينكه بيدرنگ بنرخ كالاها افزود. نه اينكه انتقام دولت را از خاندانهاي كمچيز كشيد.

 

اگر اين كار دولت زيان دارد بهمة مردم است. تنها براي يكمشت مفتخواران بازار نيست. براي يكدسته عزيزان بيجهت نيست.

 

از آنسوي ما از دولت گله منديم كه چنان قانوني را گذرانيده بي آنكه راه زيانش را در نظر گيرد. با اين ترتيب گذشته از آنكه خاندانها در سختي خواهند بود خود دولت دچار اشكالها خواهد گرديد.

 

من يكي از آن اشكالها را يادآوري ميكنم : آن اضافه اي كه براي كاركنان ادارات منظور گرديد با اين گراني بي اندازه و روزافزون نرخها چه تكافويي خواهد داشت؟!..

 

آيا دولت براي آسايش كاركنان خود چه فكري كرده است؟!..

 

آقاي وزير دارايي در جلسة دارندگان روزنامه ها وعده دادند « ضرب شصتي» باين مفتخواران نشان داده شود. ما اميدمنديم اينكار را هرچه زودتر كنند.

 

چنانكه گفته ايم : يكي از راههاي چاره توسعه دادن بميدان شهرداريست. ديگري ضبط كالاها از انبارهاي زيرزمينيست. اينكارها بايد بشود. در چنين موقعي بايد اندكي هم جسارت نشان داد.

 

يكراه ديگري هم اينست كه شركتهاي انحصاري براي ادارة خواربار تحت نظر دولت برپا گردد. آن شركتهاي انحصاريكه چند سال پيش براي بهره مندي دولت تأسيس گرديده بود امروز امثال آنها براي بهره مندي توده تأسيس يابد.

 

اگر دولت موافقت كند ميتوان شركتهايي برپا گردانيد كه خواروبار و ديگر لوازم زندگي را از سرچشمه هاي خود خريداري كند و با يك نفع اندكي در دسترس خريداري خاندانها گزارد.

 

اينكه ميگويم : انحصاري باشد براي آنست كه اگر آزاد باشد همان مفتخواران سرمايه دار برقابت و كارشكني برخاسته براي از پا انداختن اين شركتهاي نوپديد از تحمل زيان نيز خودداري نخواهند نمود. براي آنكه چنين رقيبي را از پا اندازند ميتوانند چند ماهي از سود چشم پوشيده كالاها را ببهاي بسيار پاييني بفروشند و چون آن شركتها را از پا انداختند باز جهود منشي را از سر گيرند.

 

اينها راههاييست كه هست ، بايد ديد دولت كدام يكي را مي پذيرد. بهرحال اين نشدنيست كه ما در برابر چنين اجحافي كه يكمشت آزمندان مي نمايند خاموش نشينيم. اگر دولت چاره دارد بكار پردازد. اگر ندارد بخود مردم واگزارد.

 

(پرچم روزانه شمارة 60 سال يكم ، دوشنبه 17 فروردين ماه 1321)

احمد كسروي...
ما را در سایت احمد كسروي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا فرهيزش kasravi بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1391 ساعت: 13:18